همسفر تا بهشت

نگاهی دوباره به اخلاق و زندگی

نگاهی دوباره به اخلاق و زندگی

اکثر قریب به اتفاق کسانی که توسط پیامبر مسلمان شدند نه به دلیل برهان قاطع ایشان، که به خاطر اخلاق حسنه ایشان به اسلام گرویدند. چرا اخلاقی که تا به این اندازه اهمیت دارد در جامعه ما کمرنگ شده است؟
با من همراه شوید تا نگاهی دوباره بیاندازیم به زندگی اخلاقی...

آزار به همسایه و مراعات نکردن حقوق همجوارى نیز یکى از موارد اذیت مؤمن به شمار مى ‏آید و در لسان روایات از چنین کسى به مثابه ملعون (دور از رحمت خدا) تعبیر آورده شده است.

رسول اکرم (ص) فرمود:

ملعون ملعون من اذى جاره‏[1]

از رحمت خداوند دور است کسى که به همسایه خویش اذیت روا دارد.

چنین کسى مسلما از مزایاى ایمان واقعى بى ‏بهره است از این رو در برخى از روایات‏ وارد است:

کسى که ایمان به خداوند و روز رستاخیز دارد به همسایه خودش اذیت روا نمى ‏دارد.[2]

در پاره ‏اى از احادیث معتبر از باب شدت اهمیت، احترام به همسایه را به احترام مادر تشبیه مى‏ کند و مى ‏فرماید:

حرمة الجار على الجار کحرمة امة

احترام همسایه نسبت به همسایه دیگر مثل احترام به مادر خود مى‏ باشد.

همان گونه که احترام مادر در هر حال در اسلام تأکید شده، احترام به همسایه نیز تأکید شده است و بر همسایه مورد آزار واقع شده جایز است از حقوق مشروع خویش دفاع و احقاق حق بنماید و بر حکومتها و دادگاه هاى مملکتى و سایر مؤمنین لازم است او را در رفع اذیت یارى کنند.[3]



[1] ( 15). مستدرک الوسائل، ج 2، 78.

[2] ( 16). مستدرک الوسائل، ج 2، 78.

[3]  نظام اخلاقى اسلام، 1جلد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۲۱
مهدی چگینی

براى اینکه زندگى انسانها پر از صفا و صمیمیت و همکارى باشد و وحدت و یکپارچگى در جامعه پدید آید اسلام روابط و حقوق هر مسلمانى را با مسلمان دیگر براساس مسالمت و رفق و مدارا و عدم مزاحمت همدیگر قرار داده است. این اصل نه تنها مورد تأیید دین اسلام و ادیان آسمانى است بلکه همه عقلا و مصلحین جهان از هر فرقه و طایفه ‏اى در لزوم این اصل اتفاق نظر دارند. زیرا اگر بنا باشد مردم مانند حیوانات وحشى، جنگل ‏وار زندگى کنند و هیچ حقوق و قانون و آدابى را مراعات نکنند، آب روى آب بند نمى‏ شود و شیرازه اجتماع به طور قطع از هم مى‏ پاشد ازاین‏رو اسلام آزار به دیگران را امرى حرام و موجب وزر و گناه و مؤاخذه مى‏داند.

خداوند مى ‏فرماید:

و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و إثما مبینا.[1]

کسانى که مردان و زنان مؤمن را در رابطه با آنچه انجام نداده‏ اند برنجانند [بدون اینکه کارى که سزاوار ایذا باشد مرتکب شده‏ اند] پس اینان بهتان و دروغ بزرگى را متحمل شده‏اند.

راستى عذاب مؤمن چه اندازه مهم است. تا آنجا که در روایت اسلامى این عمل زشت و ناپسند به منزله اعلام جنگ با پیامبر و خدا مى ‏باشد.

رسول اکرم (ص) فرمود:

هرکسى مؤمنى را بیازارد مرا آزرده و هرکسى که مرا بیازارد خدا را آزرده و هرکسى که خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و قرآن ملعون است.[2]

و در روایت دیگرى وارد است که:

خداوند و فرشتگانش بر او لعنت مى ‏فرستند.[3]

امام صادق (ع) فرمود:

لیأذن بحرب منى من اذى عبدى المؤمن و لیأمن غضبى من اکرم عبدى المؤمن.[4]

باید اعلام جنگ با من بکند هرکسى که بنده مؤمنى را بیازارد، و از خشم و غضب من آسوده و ایمن باشد کسى که بنده مؤمن مرا گرامى بدارد.

اسلام که نمى‏ خواهد قلب مؤمنى بشکند و حتى محزون و اندوهناک شود، چگونه راضى مى ‏شود مؤمنان مورد آزار و اذیت قرار گیرند.

رسول خدا فرمود:

من احزن مؤمنا ثم اعطاه الدنیا لم یکن ذلک کفارته و لم یوجر علیه.

هرکسى که مؤمنى را محزون کند سپس تمام دنیا را به او بدهد تلافى آن گناه را نخواهد کرد و دهنده هم اجرى ندارد.

چنانکه مشاهده مى ‏کنید در اسلام احترام و شرف و حفظ آبرو و بقاى آرامش مؤمن اصولا با مال دنیا قابل قیاس نیست و مال دنیا هر قدر هم که زیاد باشد خسارت معنوى و روحى مؤمن آزار دیده را جبران نمى‏ کند. اصولا خداوند محزون کردن قلب مؤمن را هرگز دوست‏

ندارد و کمترین سزاى چنین کسى این است که خداوند نیز قلب او را محزون مى ‏کند.

پیامبر اسلام فرمود:

من احزنه احزنه الله‏[5]

کسى که دل مؤمن را محزون بدارد خداوند نیز دل او را محزون و اندوهناک مى ‏سازد.[6]

 

 



[1] ( 1). سوره احزاب، آیه 58.

[2] ( 2 و 3). مستدرک، کتاب حج، باب 125.

[3] ( 2 و 3). مستدرک، کتاب حج، باب 125.

[4] ( 4). اصول کافى و وافى، ج 3، 161.

[5] ( 5). بحار، ج 2، 103.

[6] حقانى، حسین، نظام اخلاقى اسلام، 1جلد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۲
مهدی چگینی


وظایف دعاکننده این است که داعى به خاطر اطاعت از دستور خدا و امتثال فرمان او دعا کند چون او خودش دستور داده است که دعا کنید اگر محض دستور و اجازه او نبود هرگز کسى به خود جرأت نمى ‏داد که دعا نماید، زیرا دعا در آن صورت مخالف قضا و قدر خدا بود.

این گونه دعا کردن در حقیقت نوعى رضا است نه مخالف رضا؛ کسى که به موارد رضا آشنا باشد و دعا را با آداب و شرایط انجام دهد خواهد فهمید که این گونه دعا قسمى از رضا است.



علامت این که دعایش براى اطاعت از فرمان خدا است این است که اگر دعایش مستجاب نشد و به مطلوب خود نرسید ناراحت‏

نشود که چرا دعایم مستجاب نشد؛ زیرا ممکن است استجابت دعاى او مشتمل مفسده‏اى باشد که آن مفسده را احدى جز خداوند متعال نمى ‏داند چنان که در روایت آمده است: گاهى بنده با حالت رقت بارى از خدا چیزى درخواست مى‏ کند به طورى که ملائکه به حالت رقت‏ بار او ترحم مى‏ کنند و مى‏ گویند:

خدایا! به این بنده مؤمنت ترحم کن و دعایش را مستجاب فرما! خداوند متعال مى‏ فرماید: چگونه ترحم کنم او را به چیزى که به وسیله همان چیز به او ترحم نمودم؟ (اگر دعایش را مستجاب کنم و چیزى را که از من مى ‏خواهد به او بدهم بر ضرر او تمام مى‏ شود و من هم از باب ترحم بر او، دعایش را مستجاب نمى ‏کنم).



بلى، اگر ناراحتى‏ اش از مستجاب نشدن دعا به خاطر ترس از گناهانش باشد و احتمال دهد که ممکن است گناهان خودش سبب شده باشد که دعایش مستجاب نگردد در این صورت ناراحتى از مستجاب نشدن دعا عیبى ندارد. زیرا کمال مؤمن به این است که نفس خود را دشمن بدارد و آن را متهم کند و مورد نکوهش قرار دهد.

حتى اگر دعایش مستجاب گردید آن را دلیل بر خوبى خود و کرامت و قربش در نزد پروردگار قرار ندهد؛ زیرا ممکن است از جهت بغض و عداوت خداوند متعال و ناراحت شدن خدا از صداى او و اذیت شدن ملائکه از بوى دهان او است که ملائکه از خدا درخواست نمودند که دعاى این شخص را زود مستجاب کن که بوى دهانش ما را اذیت مى‏کند و خدا زود دعاى او را مستجاب کرده است.

هم‏چنان که گاهى سبب تاخیر اجابت دعا، محبت خدا و ملائکه است. چون ملائکه از صداى او خوششان مى‏آید و از مناجات او لذت مى‏برند از خداوند متعال درخواست مى‏ کنند که خدایا! استجابت دعاى این بنده‏ات را به تاخیر انداز. این مضمون در اخبار وارد شده است‏[1].

پس مؤمن باید همیشه بین رجا و خوف باشد زیرا قوام اعمال و انزجار از معاصى و رغبت در طاعات به رجا و خوف بستگى دارد.[2]






[1] امام صادق علیه السلام فرمود: بنده‏ا ى دعا مى‏ کند و خداوند عز و جل به دو فرشته که موکل انسانند یا دو فرشته دیگر مى‏فرماید: من دعاى او را به اجابت رساندم ولى حاجتش را نگهدارید زیرا که من دوست دارم صداى او را بشنوم، و بنده‏اى هم هست که دعا مى‏کند و خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید: زود حاجتش را بدهید که از صدایش بدم مى‏ آید.

« اصول کافى کتاب دعا باب تاخیر اجابت دعا حدیث 3»

[2] شهید ثانى، زین‏ الدین بن على، آرام بخش دل داغدیدگان، یا، مسکن الفؤاد

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۳۷
مهدی چگینی


معاویة بن وهب گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم از برترین چیزى که‏ بندگان خدا به واسطه آن به پیشگاه الهى تقرب می جویند و از محبوبترین چیز نزد خدا چیست؟

فرمود: پس از معرفت و شناسائى ذات احدیت چیزیى را برتر از این نماز نمیدانم ...

و در روایت دیگر امام باقر علیه السلام فرمود: که رسول خدا فرموده است: میان مسلمان و کافر شدنش بیش از ترک عمدى نماز واجب و یا سهل‏ انگارى ‏اش در نماز تا آنجا که نماز را بجا نیاورد فاصله‏ اى نیست.

و در روایت دیگر جابر از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل میکند که فاصله میان کفر و ایمان بجز ترک نماز نیست‏[1]

و اما روایاتى که اهمیت حضور قلب را در نماز بیان می کند نیز بسیار است‏



1- امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه در حال نماز بودى حتما با حالت خشوع باش و روى دل بسوى نماز بدار که خداى تعالى میفرماید: آنان که در نمازشان خاشع می باشند[2].

صدوق (ر ض) در خصال از امیر المؤمنین علیه السلام نقل میکند که فرمود هیچ یک از شما با حالت کسالت و یا خواب ‏آلودگى و یا با افکارى که او را بخود مشغول می سازد به نماز نایستد زیرا او در پیشگاه پروردگارش عز و جل می باشد و جز این نیست که بهره و نصیب بنده از نمازش همان اندازه است که از روى دل در آن مقدار توجه بخدا داشته است و نیز امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا نقل میفرماید که فرمود دو رکعت نماز مختصر ولى با تفکر بهتر است از یک شب زنده داشتن‏[3].


و بس است از براى توجه به اهمیت حضور قلب در نماز آنچه از حالات اولیاء کمل و ائمه دین علیهم السلام نقل شده که با چه حالت حضور و خشوعى به نماز می ایستادند ابى حمزه ثمالى میگوید دیدم على بن الحسین علیه السلام را که نماز میگذاشت عبا از دوش مبارک‏اش بکنار رفت آن را درست نکرد تا از نمازش فارغ شد از حضرتش پرسیدم که چرا عبا را بر دوشش نیانداخت فرمود: واى بر تو هیچ میدانى در پیشگاه چه کسى بودم؟ بنده از نمازش بجز همان اندازه که حضور قلب داشته پذیرفته نمیشود ...[4]


و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در روایتى فرمود: که نماز را هم‏چون کسى بگذار که با نماز وداع کند پس چون آماده نماز شدى بگو این آخرین نماز من از دنیا است و آن‏چنان باش که گوئى بهشت در پیش رو و دوزخ در زیر پاى و فرشته مرگ در پشت سر و پیامبران در طرف راست تو و فرشتگان در سمت چپ تو قرار دارند و پروردگارت از بالا تو را مى ‏بیند پس متوجه باش که در پیشگاه چه کسى ایستاده‏اى و با چه کس نیایش دارى و چه کسى نگران تو است؟

لب اللباب عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم انه قال صل صلاة مودع فاذا دخلت فى الصلوة فقل هذا آخر صلاتى من الدنیا و کن کان الجنة بین یدیک و النار تحتک و ملک الموت ورائک و الانبیاء عن یمینک و الملائکة عن یسارک و الرب مطلع علیک من فوقک فانظر بین یدى من تقف و من تناجى و من ینظر الیک.[5]





[1]ما بین المسلم و بین ان یکفر ان یترک الصلوة الفریضة متعمدا او یتهاون بها فلا یصلیها- عن جابر قال رسول الله( ص) ما بین الکفر و الایمان الا ترک الصلوة( وسائل باب ثبوت الکفر و الارتداد بترک الصلوة الواجبة.

[2] ( وسائل باب استحباب الخشوع فى الصلوة).

[3] وسائل باب تاکد استحباب الاقبال بالقلب على الصلوة.

[4] . وسائل باب تاکد استحباب الاقبال بالقلب على الصلوة.

[5] فهرى زنجانى، احمد، پرواز در ملکوت، 1جلد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۴۳
مهدی چگینی


در بخش قبل در مورد نکوهش اسراف پرداختیم قرآن نیز در این باب آیاتی دارد. در بررسى آیات قرآنى، در رابطه با اسراف به چند نوع اسراف، اشاره شده است مانند:

1- اسراف در خوردن و نوشیدن. (اعراف/ 31)

2- اسراف در انفاق و بخشش. (انعام/ 141- فرقان/ 67)

3- اسراف در قصاص. (اسراء/ 33)

4- اسراف در اموال یتیمان. (نساء/ 6)

5- اسراف در امور جنسى. (اعراف/ 81- ذاریات/ 34)

6- اسراف در قدرت‏طلبى.

(مؤمن/ 27- دخان/ 31- یونس/ 83)

7- اسراف در فرمانبرى. (یاسین/ 19)

8- اسراف در تکذیب پیامبران. (مؤمن/ 34) و ....

باید توجه داشت که مطابق روایات و گفتار امامان علیهم السلام هر چیزى که قابل استفاده است، گرچه بسیار ناچیز باشد، دور انداختن و دور ریختن آن، یک نوع اسراف و گناه مى ‏باشد.


چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ کسى که از پایینترین درجه اسراف پرسیده بود، فرمود:

ابذالک ثوب صونک، و اهراقک فضل انائک، و اکلک التمر و رمیک بالنوى هیهنا و هیهنا:

بخشش لباسى که مورد نیاز براى حفظ تو است، و به دور ریختن ته‏مانده آب ظرف و خوردن خرما و انداختن هسته آن به اینجا و آنجا، همه این امور، اسراف است.1


2. نکوهش اسراف از دیدگاه قرآن‏

در قرآن، آیات متعددى در نکوهش اسراف ذکر شده، که با بررسى و تقسیم ‏بندى آن آیات، مى ‏توان آنها را در امور ذیل خلاصه کرد:

1- اسرافکاران برادران شیطانند، چنانکه در آیه 27 اسراء مى‏ خوانیم:

إن المبذرین کانوا إخوان الشیاطین:

همانا تبذیرکنندگان (آنان که بریزوبپاش مى‏کنند) برادران شیطانند.


2- اسرافکاران جزء هلاکت‏ یافتگان هستند. چنانکه در آیه 9 سوره انبیا مى‏ خوانیم:

و أهلکنا المسرفین:

و ما مسرفان را هلاک نمودیم.


3- خداوند اسرافکاران را دوست ندارد، چنانکه در آیه 141 انعام و آیه 31 اعراف مى ‏خوانیم:

إنه لا یحب المسرفین:*

همانا خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.


4- اسرافکاران اهل دوزخند، چنانکه در آیه 43 مؤمن مى‏خوانیم:

و أن المسرفین هم أصحاب النار:

و همانا اسرافکاران اهل دوزخند.


5- اسرافکاران هدف سنگهاى عذاب آسمانى هستند. چنانکه در آیه 34 ذاریات، در مورد عذاب قوم لوط به وسیله سنگهاى آسمانى مى ‏خوانیم:

مسومة عند ربک للمسرفین:

سنگهایى که از ناحیه پروردگارت براى اسرافکاران نشان گذاشته شده است.


6- خداوند اسرافکاران را هدایت نکند و در گمراهى اندازد،

یعنى طبیعت اسرافکارى موجب گمراهى و دورى از راه هدایت است.

چنانکه در آیه 28 مؤمن مى‏خوانیم:

إن الله لا یهدی من هو مسرف کذاب:

همانا خداوند اسرافگر دروغگو را هدایت نکند.

و در آیه 34 همان سوره مى‏ خوانیم:

کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب:

این‏گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکننده‏اى را گمراه مى‏ سازد.


7- در آیه 124 تا 126 سوره طه، پس از ذکر این مطلب که مجازات فراموش‏ کنندگان یاد خدا، زندگى تنگ و پررنج و کورى در قیامت است، مى ‏فرماید:

و کذلک نجزی من أسرف:

و همین‏گونه اسرافکاران را کیفر مى‏ دهیم.

8- خداوند در آیه 81 اعراف، قوم ناپاک و همجنس‏باز حضرت لوط علیه السلام را به عنوان اسرافکار، نکوهش نموده، مى ‏فرماید:


بل أنتم قوم مسرفون:

بلکه شما گروه اسرافکار هستید.

با دقت در این آیات به روشنى به درجه بزرگى گناه اسراف پى مى ‏بریم، و مى‏ فهمیم که اسراف در فرهنگ قرآن، به عنوان یک گناه بزرگى که موجب آتش دوزخ و هلاکت سخت و مجازات شدید است مى‏باشد. و به طور کلى در فرهنگ قرآن، اسرافکارى کار طاغوتیانى همانند فرعون است.

بنابراین مؤمنان قطعا باید از این صفت طاغوتى‏ به دور باشند؛ چنانکه در آیه 83، سوره یونس مى‏ خوانیم:

و إن فرعون لعال فی الأرض و إنه لمن المسرفین:

همانا فرعون برترى‏جویى در زمین داشته و از اسرافکاران بود.


3. نکوهش اسراف، از دیدگاه روایات‏

روایات بى‏شمارى از پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام بیانگر زشتى اسراف بوده و با تعبیرات گوناگون، مؤمنان را از آن برحذر مى‏دارد. در اینجا به ذکر چند نمونه از آن روایات مى‏ پردازیم:

1- رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

من اعطى فى غیر حق فقد اسرف:

کسى که اموالش را در موارد غیر شایسته مصرف کند، اسراف نموده است.[2]


2- امیر مؤمنان على علیه السلام نیز همین مطلب را با این بیان مى‏فرماید:

الا و ان اعطاء المال فى غیر حقه تبذیر و اسراف:

آگاه باشید، بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است.[3]


3- امام صادق علیه السلام فرمود:

للمسرف ثلاث علامات: یشترى ما لیس له، و یلبس ما لیس له، و یأکل ما لیس له:

براى اسراف‏کننده سه نشانه است: آنچه را که دور از شأن او است براى خود مى‏خرد، و آنچه را که مناسب او نیست مى‏ پوشد و آنچه را که نباید بخورد مى ‏خورد.[4]


4-امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود:

ان للسخاء مقدارا فان زاد علیه فهو سرف:

همانا براى سخاوت، مرز و اندازه‏اى هست که اگر از آن اندازه زیادتر شود، یک نوع اسراف است.[5]


5- امام سجاد علیه السلام در فرازى از دعایش به خدا عرض مى‏ کند:

و نعوذ بک من تناول الاسراف:

و پناه مى‏ بریم به تو از اسرافکارى.[6]

نیز عرض مى ‏کند:

و امنعنى من السرف: خدایا مرا از اسراف، بازدار.[7]


6- امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود:

و علیک بالاقتصاد و ایاک و الاسراف، فانه من فعل الشیطان:

و بر تو باد به اعتدال و میانه‏روى و از اسراف بپرهیز، چرا که اسرافکارى از عمل شیطان است.[8]9


[1] . فروع کافى، ج 4، ص 56.

[2 . نور الثقلین، ج 4، ص 31.

[3] . نهج البلاغه، خطبه 126.

[4]. بحار، ج 72، ص 206.

[5] . بحار، ج 78، ص 377.

[6] . صحیفه سجادیه، دعاى 8.

[7]. همان مدرک، دعاى 20.

[8]  سفینة البحار، ج 1، ص 616.

[9] عبدوس، محمدتقى، بیست و پنج اصل از اصول اخلاقى امامان (علیهم السلام)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۵۹
مهدی چگینی

یکى از اصول اخلاقى امامان علیهم السلام که همه آنها به طور جدى آن را رعایت مى ‏کردند، اصل صرفه ‏جویى و دورى از اسراف در همه امور بود. بدون تردید صرفه ‏جویى و اعتدال در مصرف و دورى از هرگونه اسراف، از ارکان اقتصاد نیک و از پایه ‏هاى اصلى نظام اجتماع بوده و موجب حفظ جامعه از خطرات بسیار است و نقش زیادى در حفظ اقتصاد جامعه و دورى از بى‏ انضباطى و پیامدهاى شوم ناشى از فقر و کمبود خواهد داشت.


بر همین اساس امامان علیهم السلام به این اصل اهمیت بسیار مى ‏دادند و مخالفت با این اصل را از گناهان بزرگ مى‏ شمردند و تأکید فراوان داشتند که مسلمانان از هرگونه اسراف، حتى به اندازه دور انداختن هسته خرما، یا دور ریختن مقدار اندکى آب، و یا

دور ریختن میوه‏اى که به طور کامل خورده نشده بپرهیزند. و به عنوان یک وظیفه مهم دینى اصل صرفه‏ جویى را رعایت نمایند.



با توجه به اینکه امروز ثابت شده که منابع روى زمین با توجه به افزایش جمعیت آن‏قدر زیاد نیست که بتوان اسرافکارى کرد، و هر اسرافکارى موجب محرومیت انسانهاى بى ‏گناه خواهد شد، به علاوه روح اسراف معمولا آمیخته با خودخواهى و بیگانگى از خلق است.



براى توضیح این مطلب، نظر شما را به بررسى امور زیر جلب مى‏ کنیم:

1. معنى اسراف و تبذیر، و وسعت دامنه آن.

2. نکوهش اسراف از دیدگاه قرآن.

3. نکوهش اسراف از دیدگاه روایات.

4. فرازهایى از زندگى امامان علیهم السلام در صرفه‏ جویى و ترک اسراف.



1. معنى اسراف و تبذیر و وسعت دامنه آن‏

اسراف، یعنى هرگونه اتلاف و زیاده‏روى و تجاوز از حد اعتدال و حد طبیعى است.[1] به عبارت روشنتر، هر چیزى از نظر فطرى و طبیعى، داراى حد و مرز مخصوصى است. مثلا براى یک وعده غذا، حد لازم آن براى سیر کردن شکم، معادل حدود نیم‏کیلو است. حال اگر انسان بیش از این مقدار غذا بخورد، چنین کسى اسرافکار و به عنوان‏ متجاوز از مرز قانون طبیعت و سنت الهى شمرده مى‏ شود.



اسراف تنها مربوط به غذا نیست، بلکه شامل هرگونه اتلاف و زیاده‏ روى خواهد شد. مانند زیاده‏روى در پوشاک، زیاده‏ روى در تهیه وسایل زندگى، زیاده‏ روى در توسعه خانه و نیازمندیهاى زندگى، زیاده ‏روى در آرایش، زیاده‏ روى در مصرف آب، برق، گاز، تلفن و ....

یکى از بدبختیهایى که آثار بسیار شومى در شؤون مختلف زندگى مى‏ گذارد، و نظام جامعه و خانواده و روابط را فلج مى‏ کند، مصرف‏ گرایى و تجمل ‏پرستى است. بدون تردید اگر اصل صرفه‏ جویى و پرهیز از اسراف، که یک اصل محکم اسلامى است رعایت گردد، بدبختى مصرف‏ گرایى و تجمل‏گرایى برچیده خواهد شد. با توجه به اینکه گاهى خطر مصرف‏ گرایى، موجب سقوط اقتصاد، و باعث وابستگى به بیگانگان و به خطر قرار گرفتن استقلال است.



در زبان قرآن و روایات، گاهى از اسراف تعبیر به تبذیر (بریزوبپاش) شده است.[2]

فرق بین اسراف و تبذیر این است که اسراف به معنى زیاده ‏روى در مخارج و هزینه زندگى است، ولى تبذیر به معنى اتلاف و مصرف اموال در راه هاى غیر شایسته.

به ‏هرحال اسراف از دیدگاه اسلام، معنى وسیعى دارد و به طور کلى زیاده‏روى در هر امرى، یک نوع اسراف است.


چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

فى الوضوء اسراف، و فى کل شیى‏ء اسراف:

در وضو، و در هر چیزى اسراف هست.[3]


همچنین هرگونه اتلاف و چیزى که براى بدن ضرر داشته باشد، یک نوع اسراف است،


چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:

انما الاسراف فیما اتلف المال و اضر بالبدن:

همانا اسراف در چیزى است که موجب نابودى ثروت و زیان‏رسانى به بدن گردد.[4]

بنابراین سیگار، تریاک و هرگونه مواد مخدر و امورى که موجب نابودى مال و زیان‏ رسانى شود، عامل آن اسرافکار است.







[1] . السرف: تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان( مفردات راغب، واژه سرف.)

[2]. اسراء/ 27)

[3]. کنز العمال، حدیث 26248.

[4] . بحار، ج 75، ص 303.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۰
مهدی چگینی

در اسلام یکى از خصلتهاى ارزشمند در روابط اجتماعى، مهمان‏دارى و مهمان‏ نوازى است. در زندگى امامان علیهم السلام که تبلورى از اسلام ناب هستند، این موضوع به خوبى و آشکارا به طور فراوان دیده مى‏ شود. آنها خصلت مهمان‏دارى و مهمان ‏نوازى را از اصول مهم اخلاقى مى‏ دانستند و به عنوان یک امر مقدس و مشتمل بر آداب، از آن به گرمى استقبال مى ‏کردند.



براى بررسى این خصلت مهم و سپس جمع ‏بندى و نتیجه‏ گیرى، نظر شما را به مطالب زیر جلب مى‏ کنم:


در آیه 8 و 9 سوره دهر، که در شأن اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله (على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده، خداوند در تمجید ازمهمان‏ نوازى و غذارسانى آنها مى‏ فرماید:


و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و أسیرا إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا:

آنان (خاندان رسالت) غذاى خود را با آنکه به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى‏ دهند- و مى ‏گویند: ما شما را به خاطر خدا اطعام مى‏ کنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهیم.


در این آیه چند مطلب فهمیده مى ‏شود:

1- غذارسانى کار شایسته‏ اى است، حتى در هنگام نیاز و تنگدستى.

2- خاندان رسالت، همواره داراى این خصلت بودند.

3- به خصوص به نیازمندان در مهمان‏ نوازى خود توجه بیشتر داشتند.

4- غذارسانى را تنها براى خشنودى خدا و از روى اخلاص، انجام مى‏دادند و در این مورد هیچ‏گونه منت و سپاس و چشم ‏داشتى نداشتند.



*** در آیه 53 سوره احزاب مى‏ خوانیم:

یا أیها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یؤذن لکم إلى طعام غیر ناظرین إناه و لکن إذا دعیتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث:

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، در خانه ‏هاى پیامبر صلى الله علیه و آله داخل‏ نشوید مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود. در حالى که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید، اما هنگامى که دعوت شدید، داخل شوید و وقتى غذا خوردید، پراکنده شوید و بعد از صرف غذا به بحث و صحبت ننشینید.


در این آیه که مربوط به آداب مهمانى است، چند مطلب فهمیده مى‏ شود:

1- بدون اجازه (و دعوت قبلى) براى صرف غذا داخل خانه میزبان نشوید.

2- پس از دعوت، قبل از رسیدن وقت مهمانى، وارد خانه میزبان نشوید.

3- هنگامى که وقت غذا خوردن فرارسید، مهمانان را منتظر نگذارید.

4- و پس از غذا خوردن، برخیزید و بروید و براى صحبت و سخن ننشینید.


*** در ماجراى حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام و ورود چند فرشته به صورت انسان به سوى ابراهیم علیه السلام که مأمور عذاب‏رسانى به قوم لوط، و بشارت ابراهیم به تولد پسرى از همسرش بودند، چنین آمده:

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمین- فقربه إلیهم قال أ لا تأکلون- فأوجس منهم خیفة قالوا لا تخف و بشروه بغلام علیم:

ابراهیم (پس از ورود مهمانان) به طور پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان‏شده‏اى را براى آنها) آورد- و نزد آنها گذارد (ولى ابراهیم با تعجب دید که آنها دست به غذا نمى ‏برند) گفت: آیا شما غذا نمى ‏خورید؟- و از آنها احساس وحشت کرد. گفتند نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم) و او را به پسرى دانا بشارت دادند. (26 تا 28 سوره ذاریات)



از این آیات چنین استفاده مى‏ شود:

1- ابراهیم مهمان‏ نواز سخاوتمندى بود، که بی درنگ گوساله چاقى را براى مهمانان ناشناخته بریان کرد و نزد آنها نهاد.

2- وقتى که مهمانان (ازاین‏رو که فرشته بودند و غذا نمى‏خوردند) از غذا نخوردند، ابراهیم از آنها ترسید، زیرا در آن عصر و امروز اگر مهمان غذا نخورد نشانه آن است که هرگاه کسى از غذاى دیگرى بخورد طبق مثال معروف «نان و نمک او را خورده است» آزارى نمى‏ رساند، ولى اگر از غذا نخورد، احتمال آزاررسانى او مى ‏رود، ازاین ‏رو ابراهیم علیه السلام ترسید، اما آنها گفتند نترس و همان هنگام خود را معرفى کردند که براى چه مأموریتى آمده ‏اند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۴۸
مهدی چگینی

شکى نیست که هیچ انسانى، در هیچ زمانى از ادوار تاریخى، بدون آرزو و امید به آینده نبوده است و بعدها نیز در هر مرتبه از علم و صنعت و تکنیک که قرار گیرد، خالى از آن نخواهد بود. زیرا امروز ما به فرداى ما وابسته است و فرداى ما ادامه زندگى امروز ماست.

ناچار هیچ انسانى براى فردا و فرداهاى خویش نمى ‏تواند بى ‏فکر و اندیشه باشد، زیرا مى‏خواهد فردا نیز زندگى کند، از این رو به نقشه و طرح و برنامه نیاز دارد.



در این مورد که قوام زندگى همه انسانها و جامعه، به آرزوى حیات و طرح و نقشه وابسته است، تمام انسانها، عقلا و دانشمندان و همه ادیان آسمانى و غیر آسمانى اتفاق نظر دارند و اقتضاى اصل بشریت، با آرزو و امید به آینده مترادف است. به این معنى که آرزو امرى فطرى و طبیعى است و چندان نیازى به اقامه دلیل و شواهد ندارد. این حقیقت را با صراحت از آیات قرآن و گفتار پیشوایان مذهبى مى‏ توان استنباط کرد.

قرآن مجید در سوره کهف اعمال صالحه و باقیات صالحات را خیر امل یعنى بهترین آرزو مى ‏نامد. آنجا که مى ‏فرماید:


و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا

اعمال صالح نزد خداوند ثواب بهترى دارد و بهترین آرزو را متضمن است.(1)


چنانکه مشاهده مى‏ کنید قرآن مجید، اعمال صالح را یکى از مصادیق بهترین آرزوها به شمار مى‏آورد و بدیهى است که اعمال صالح به تدریج انجام مى ‏شود، پس آرزوى طولانى که متعلقش اعمال نیک و صالح باشد نه تنها شرعا مذموم نیست، بلکه امرى نیکو مى‏ باشد.

آرى در قرآن آرزوى مذموم و نکوهش شده آرزویى است که انسان را مشغول و عمر انسان را بیهوده تلف کند و نتیجه‏اى از آن عاید انسان و جامعه نشود و در قرآن از آن به مثابه الهاامل یعنى مشغول داشتن آرزو تعبیر شده است. چنانکه قرآن درباره وضع کافران و طریق برخورد رهبر امت اسلامى، رسول اکرم (ص)، با آنها چنین مى‏فرماید:


ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل ... (2

این آیه، امر است به پیغمبر اکرم (ص) که رها کن این کافران را تا بخورند و از لذات و شهوات بهره‏مند شوند و آرزوى دنیا مشغولشان کند و سرگرمشان سازد. به زودى روزى مى ‏آید که ایشان نتیجه و عاقبت این کامرانى را دریابند و آن روز، روز قیامت باشد و احوال خود و مؤمنان را ببینند. (3

 

 



[1] ( 1). سوره کهف، آیه 46.

[2] ( 2). سوره حجر، آیه 3.

[3] حقانى، حسین، نظام اخلاقى اسلام، 1جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۲۴
مهدی چگینی

اسلام افراد را از کنجکاوی در مورد زندگی افراد و نشر آن نهی می کند و نشرکنندگان را کیفر سخت می دهد.

رسول خدا فرمود: اگر تو در پی کشف اسرار و لغزش های مردم باشی آنان را به فساد کشانده ای یا نزدیک است آنان را فاسد کنی.(1)




ابن عباس به نقل از پیامبر می گوید: هر کس به سخن گروهی گوش فرا دهد که آنان این کار را خوش ندارند روز قیامت در گوش های او مسی گداخته ریخته.


حضرت امیر مومنان فرمود: بدترین مردم کسی است که لغزش های دیگران در نمی گذرد و اسرار آنات را نمی پوشاند؛ نیز فرمود کسی که از دیگران عیب بجوید خدا عیب هایش را آشکار می کند.



1) السنن الکبری ج 8 ص 333



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۱۳
مهدی چگینی

یکی از مسائلی که امروزه انسان را آزار می دهد مساله احترام نگذاشتن به پدر و مادر است. این مساله مخصوصا در مورد نسل های جدید به وضوح دیده می شود که احترام کافی را به پدر و مادر خود نمی گذارند در حالی که با رجوع به سیره عملی اهل بیت به راحتی پی به فضیلت بسیار بالای احترام به پدر و مادر می بریم.

برای نمونه: امام صادق فرمود: خواهر رضاعی رسول خدا نزد آن حضرت آمد. پیامبر با نگاه به او شادمان گشت و روپوش خود را برای وی گسترد و او را بر آن نشانید.

سپس با وی به گفت وگو پرداخت ودر چهره اش لبخند می زد.


سپس خواهر رضاعی رفت و برادرش آمد؛ ولی پیامبر رفتاری که با خواهرش کرده بود با وی نکرد.

از او پرسیده شد: ای رسول خدا! با خواهرش رفتاری کردی که با وی نکردی, در حالی که او یک مرد است.

فرمود: چون نیکی این زن به پدر و مادرش بیش از این مرد است.



الکافی ج 2 ص 161


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۱
مهدی چگینی